امير مهدي بندگانامير مهدي بندگان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

پسرم تاج سرم

شيريني اين روزها...

1392/5/2 6:37
نویسنده : مامان فرشته
137 بازدید
اشتراک گذاری

سلام همه هستی من،جیگر طلا،شیطون بلا، پسر بی همتای من

دیگه ده ماهت كامل شده و شش تا دندون داري عزيزم کنترل کردنت داره روز به روز سخت تر میشه و تقریبا از درو دیوار بالا میری،منطقه ممنوعه خونه برای شما، میز تلویزیونه که به شدت خطرناکه ، دم به ديقه ميري و كابل آنتن رو از پريز در مياري و صداي فرياد من كه اميرمهدي نكن تو هم که ماشاالله شیطون از رو نمیری،مثل جت خودتو میرسونی سمت هر چیزی که ازش منع میشی.وقتی سينه خيز میری و من بغلت میکنم برت میگردونم عقب، دوباره همون مسیر رو میری صدات میکنم و میگم نه بیا اینجا،برمیگردی نگاهم می کنی و می خندی و دوباره میری،یعنی بد جوری حرصم میدی شیطون.برای هر چیزی کنجکاوی به خرج میدی .همچنين به خوردن كاغذ و كارتن علافه داري.مثل جوجه مدام دنبالم میای هر جا که میرم،به شدت تلاش می کنی برای اینکه بتونی بایستی،از هر وسیله ای کمک می گیری،کنار ميز يا لبه تختت می ایستی و دو سه گام بر میداری وقتی دستاتو می گیریم  با خوشحالي و غرور خاصي راه ميري و لذت ميبري. هر وقت مي خوام پوشكتو عوض كنم تند تند سينه خيز میری و جیغ میزنی و میخندی و با سرعت نور فرار مي كني باز به عقب نگاه مي كني ببيني چقد دور شدي كه طي يك اقدام غافل گيرانه گرفته ميشي عزيزم ! توی حمام به شدت تلاش مي كني آبی رو که از شیر سرازیر میشه بگیری ،اگه مداخله نکنم همچنان با پشتکار ادامه میدی و ول کن ماجرا نیستی. رانندگي رو خيلي دوس داري هميشه تو بغل بابات ميشيني و با فرمون ور ميري و مي چرخونيش  گاهي هم با دنده سرگرم بازي ميشي صبح كه از من زودتر بيدار ميشي مياي و دماغمو مي كشي تا بيدارم كني وقتي چشامو باز مي كنم ذوق مي كني و برام مي خندي و كلي كاراي با مزه توصيف نشدني كه شنيدن كي بود مانند ديدن...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)